محفل شعر خوانی پنجره هشتم به مناسبت میلاد امام رضا علیه السلام

ساخت وبلاگ

با حضور شاعران مطرح کشوری برگزار شد:

محفل شعر خوانی پنجره هشتم به مناسبت میلاد امام رضا(ع) در تهران

به مناسبت دهه کرامت، محفل شعر خوانی پنجره هشتم به همت اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران و با همکاری کانون خادمیاران رضوی استان، در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران، محفل شعر خوانی پنجره هشتم به مناسبت دهه کرامت و در آستانه میلاد امام رضا(ع) با حضور هوشیار لاریجانی ؛معاون اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران، عبدالرحیم سعیدی راد؛ دبیرکانون خدمت رضوی شعر و ادب استان تهران و جمعی از شاعران برجسته کشور ؛به همت اداره کل کتابخانه های عمومی استان تهران و با همکاری کانون خادمیاران رضوی استان تهران با اجرای رضا اسماعیلی، شاعر، پژوهشگر و منتقد ادبی عصر دیروز (دوشنبه ۸ خرداد ماه) در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد.

بر اساس این گزارش رضا اسماعیلی، فاطمه نانی زاد، عبدالرحیم سعیدی راد، دبیرکانون خدمت رضوی شعر و ادب استان تهران، محسن چایچیان، سیده فرشته حسینی، علی اکبر فرهنگیان، سید مسعود علوی تبار و منصوره محمدی مزینان از جمله شاعران مطرح کشوری بودند که در این محفل ادبی به شعرخوانی در وصف امام رضا (ع) پرداختند.

غزلی از رضا اسماعیلی

قبول کن دل من، لُکنت زبان داری

اگرچه قصد ارادت به آسمان داری

برای عرض ارادت به آسمان آیا

شبیه چلچه‌ها، نغمه در دهان داری؟

برای خواندن مضمون آسمان آیا

دو بال روی دلت چون پرندگان داری؟

عجیب، آبی این آسمان تماشایی‌ست

چقدر چشم تماشای ناگهان داری؟

کبوترانه بخوان آسمان هشتم را

اگر که میل پریدن به بیکران داری

بیا به بام خراسان، که بوی جان اینجاست

اگر که نام و نشانی زعاشقان داری

بچرخ سمت خراسان، کبوتر عاشق

دو بال تا ملکوت فرشتگان داری

صدای ناب اذان فرشته می‌آید

رسیده‌ای به خدا، سر بر آستان داری

چند دوبیتی از عبدالرحیم سعیدی راد، دبیرکانون خدمت رضوی شعر و ادب استان تهران

۱)بیا ای دوست ما را مفتخر کنرهت دور است، آن را مختصر کندل من خاک نیشابوری توستکرم فرما و از این دل گذر کن!

۲)دلم پر می‌زند امشب به یادتبه خود سر می‌زند امشب به یادتدلم، این زائر غربت کشیدهبه هر در می‌زند امشب به یادت

۳)زمان گردیده مست از عطر یادتزمین پُر گشته از لطف زیادتروا کن حاجت مردی که امروزدلش را بسته بر باب المرادت

۴)بنوشان جرعه‌ای از شادی‌ات رابتابان جلوة شمشادی‌ات رادریغ از من نکن ای هشتمین نور!نگاه گرم گوهرشادی‌ات را۵)دل بیتاب و بی همراه و جادهسفر، تاول، شب و پای پیادهبرای دیدنت مولای هشتم!دل من راهی باب الجواده!

غزلی از سید حبیب حبیب پورای مست از طوفان حریم ات ستاره هاچشمت بهانه شد به همه جشنواره هاوقتی بهشت غبطه به صحن تو می برددیگر چه حاجت است به این استعارها؟در اعتکاف خانه تو آدم و خلیلخادم به مادرت شده حوا و ساره هاهر چند سال هاست به پابوست آمدیمماییم و شوق دیدن تو در دوباره هاهم کاوه از تو اذن شهادت گرفته استهم باقری و باکری و دستواره هاتنها تویی که نور به اشعار می دهیدر مثنوی و در غزل و چارپاره ها

غزلی از فاطمه نانی زاد

تا نظر کردی به چشمم خوشه‌ی انگور شدرو به من کردی غم از میخانه‌ی دل دور شد

کوچه های بی تو را طی کرده ام تاریک بوداین طرف ها آمدی شب های ما پر نور شد

فرصتی پیش آمده باران بگیرد بی هوازیر باران آفتابی شو اگر مقدور شد

شوق دیدارت مرا صحرا به صحرا می کشدسینه‌ی مشتاق موسی سرزمین طور شد

زلف آشفته به چنگ آورده ای، چنگی بزنشور را بگذار نغمه نغمه‌ی ماهور شد

ملک دل آباد گردید از قدمگاهت ببینهر کجا که پا نهادی شهر نیشابور شد

نفحه ای از جانب خاک خراسان می وزدوه که مقبول سلیمان تحفه ای از مور شد

غزلی از محسن چایچیان

دلم گرفته از این سایه های طولانینفس نمی کشد اینجا هوای بارانیاگر چه دشت خیالم همیشه خرم بودنشسته گرد غم اینجا، به سقف سیمانینگاه حسرت من باز می کند یادیاز آن تلالو، شمس الشموس سبحانیز دیده اشک بریزم در این کویر دلمکه با اشارت او گشته است بارانیدلی که پیش تو باشد همیشه آرام استولی فراق تو، دریای عشق طوفانیاز این نمایش عکس و دریچه تصویردهه سلام، به مولای خود، چو مهمانینمای پنجره فولاد و صحن زیبایتمیان بری است برایم، نه راه طولانیبه یاد زنده دلان، رهروان این آئینکه موج می زند اینجا ره سلیمانییقین که ثامن ضامن، نمی کند نومیدهم اوست مرده دلان را دوباره، سامانیز راه لطف به صحن همیشه احسانتنگاه رافت تو، ره گشاست در آنی

چند غزل از سیده فرشته حسینی در وصف امام رضا (ع) و حضرت معصومه (س)

نشینم تا کنارِ پنجره فولادِ تومی‌بَرَد از دل تمامِ غصّه‌ها را یادِ تو

روزهایی که دلم می‌گیرد از اهلِ جهانبار می‌بندم می‌آیم سمتِ عشق‌آبادِ تو

قبله‌ی دلها به سمتِ مشهدِ تو مایل استمسجدالاقصای ایران است گوهرشادِ تو

هر که آمد یک گره زد مستجاب‌الدعوه شدمن دلم را بسته‌ام بر پنجره‌فولادِ تو

کفش‌هایم روی هم افتاده این یعنی سفر در دلم افتاده تو... افتاده تو... افتاده تو...

**********

باز با یک دل خسته به سفر رو کردیمرو به سوی حرم ضامن آهو کردیم

همه ی راه به شوق حرمش گریه کنانخاک گرما زده را با مژه جارو کردیم

هجر خوب است که با شوق زیارت باشددرد خوب است اگر خواهش دارو کردیم

رزق ایران همه در وسعت احسان رضاستما به این لطف از آغاز جهان خو کردیم

سالها معتکف صبح نشابور شدیمچشمه ها را به هوای قدم ش بو کردیم

گرچه این بادیه با کرب و بلا یکسان نیستهر نفس یاد حسین و عطش او کردیم

هر که دیدیم به ما آب تعارف می کردروضه اوست به هر سوی که ما رو کردیم*******

بی پناه م پناه می خواهمدر حریم تو راه می خواهم

شاعری منزوی تر از من نیستخلوتی گاه گاه می خواهم

گوشه ای کنج حجره ی پرویناز تو آرامگاه می‌خواهم

من همانم که هر چه خواسته اماز همین بارگاه می خواهم

تشنه ام تشنه زیارت تو ...یک دو جرعه نگاه می خواهم

تو بگویی نخواه، تسلیممتو بگویی بخواه می خواهم

تا بدانی چقدر دلتنگمآه می‌خواهم آه می خواهم

ای که معصومه ای، من از تو فقطیک دل بی‌گناه می‌خوام

شعری از علی اکبر فرهنگیان

تا غرقه ی در گناه گشتمآواره پی پناه گشتم

دور از تو پی خودم دویدم ای جان من اشتباه گشتم

گمراه ترین ترانه بودمبا لطف تو سر به راه گشتم

ای ضامن آهوان صحرازندانی قعر چاه گشتم

سرگرم گدایی تو بودمهم رتبه پادشاه گشتم

خورشید زمین آریاییمن در طلب تو ماه گشتم

من قطره آسمان نوردمقربانی یک نگاه گشتم

قربان نگاه دل نشینتسر تا سر آسمان زمینت

تا بر حرمت دخیل بستمیک نیل به این قلیل بستم

بیهوده نیامدم به سویتاز درد دلم دلیل بستم

ای علت هر علاقمندیبر پنجره ات علیل بستم

چون نقش ضریح تو دلم رایک کعبه مستطیل بستم

در عشق خلل نمی پذیرمچشم از همه چون خلیل بستم

چشم طمع طبع غزل راسوی کرمی جزیل بستم

با کاسه ی آب کاسه ی چشماز زمزم و سلسبیل بستم

ره توشه واژگان خود رابهر سفری طویل بستم

من عازم عرش کبریایممن زائر مشهد الرضایم

از مور سلام بر سلیماناز دور سلام بر خراسان

در صحن توام پیاله در دستچشمان تو شد پیاله گردان

زوار تو چشمشان بهاری ستاز برکت آن نماز باران

جارو به کف حرم، امیرانبنگر درجات قرب و عرفان

خدام شما سران کشورمشهد شده پایتخت ایران

رحم تو اگر نبود بر شعراین شعله نمی گرفت پایان

تب کرده ام از نگاه، خورشیداینگونه مرا ز تب بسوزان

خاکستر من شرار دارداین زائر خسته کار دارد

غزلی از سید مسعود علوی تبار با عنوان عشق مرا خواهد کشت

بی تو خون است دلم عشق مرا خواهد کشتتا رسیدن به حرم عشق مرا خواهد کشت

ای دل خون شده ام سمت قدمگاه بیازود بردار قدم عشق مرا خواهد کشت

مرگ من در ره این عشق هزاران بار استاین منم دم همه دم عشق مرا خواهد کشت

مانده ام با غمت ای یار چه سان سر بکنمبه رضای تو قسم عشق مرا خواهد کشت

روی اگر از تو بتابم ز غمت می میرمگر به راهت نروم عشق مرا خواهد کشت

به خیال غمت ای یار اگر چه شادم با همین خنجر غم عشق مرا خواهد کشت

کم ما و کرم دوست در این وادی گمآخر از روی کرم عشق مرا خواهد کشت

غزلی از زهرا ایزدی نیا

به سویت آمدم تا اندکی از خود رها باشمکمی از قیل و قال و این همه مَن مَن، جدا باشم

به سویت آمدم، تسکینِ دردِ قلبِ مشتاقان!تورا دارم چرا دیگر به دنبالِ دوا باشم!؟

چرا تا سفره‌ی لطفِ شما پهن است در عالمبه دنبالِ محبّت بینِ مُشتی بی‌وفا باشم!؟

هزاران حاجت‌ِ دیگر کنار، این‌بار می‌خواهمکبوتر بچه‌ای یک گوشه از صحنِ شما باشم...

لبالب تشنه‌ی آبِ حیاتم، قدرِ یک جرعهفقط مهمانِ سقاخانه‌ی موسی الرضا(ع) باشم

تو هم ای‌دوست آمینی بگو پشتِ دعای منکه من هم با دعای خیر تو حاجت‌روا باشم...

غزلی از منصوره محمدی مزینان

آنچه در چشم من از دوریِ تو محبوس استقطره هایی ست که در حسرت اقیانوس است

آمدن سمت حریمت همه رویای من استدوری از صحن و سرای تو خودِ کابوس است

لحظه ها در حرم از عمر کسی کم نکندحرکت ثانیه ها در حرمت معکوس است

تو برای دل من خوب رفیقی هستیاز ازل نام تو با جان و دلم مانوس است

آن بهشتی که خدا وعده به انسان دادهبه خداوند قسم مرقد تو در توس است

گنبدت جلوه ای از چشمه ی نور ازلی استپیش خورشید تو، خورشید چنان فانوس است

دوری ات قلب مرا سخت بدرد آورده ستالتیام دل بیچاره فقط پابوس است

به امید کرمت آمده با دست تهیزائری که ز همه غیر خودت مایوس است

قلم از وصف کمالات تو قاصر باشدلکنتم در همه ی جای غزلم محسوس است

غزلی از هانیه احمدی نژاد

من اسیر تو و این گوشه‌ی گوهرشادممن از آن روز که در بند تو ام آزادم

جشن بر پا شده با صوت خوش نقارهدوستی با تو و آل تو مبارک بادم

مادرم بسته دخیل از حرمت دل نکنمعشق تو ارثیه‌ی من شده از اجدادم

اگر از کل جهان طرد شدم باکی نیستمن تو را دارم و بر پای خودت افتادم

من اگر از حرمت دور بمانم، باشد ...بعد از این حجم گناهم، به تو هم حق دادم

عاشقت هستم و این را همه‌جا جار زدمبنده‌ی عشقم و از هر دو جهان آزادم ...

غزلی از زهرا غفاری

دوباره آمده این ناشکیب درماندهشبیه مادری از طفل بی‌خبر ماندهقسم به غصه‌ی چشمان بچه‌آهوییکه ناتوان و غریبانه در خطر مانده

من از جهان بدون شما هراسانمپناهگاه من اینجاست منکه میدانمنگاه نافذ و الطاف بیکران شماستکه سربه راه شدم یا اگر مسلمانم

گفتنی است، این محفل روز دوشنبه ۸ خرداد ماه ساعت ۱۴ با اجرای رضا اسماعیلی، شاعر، پژوهشگر و منتقد ادبی با شعرخوانی شاعران رضوی در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر برگزار شد.

کتابخانه عمومی اندیشه...
ما را در سایت کتابخانه عمومی اندیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : andishe-shemiranata بازدید : 57 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 16:37